چفیه ی تو وچادرِمن!!!
31 خرداد 1398
من چادر برسر دارم وتو چفیه بر شانه… وچه حکایت غریبی است میان این چفیه وچادر… از سپیدی چفیه تو تا سیاهی چادر من جاده ای است به سرخی خون❣ جاده ای که عفت مرا وامدار غیرت تو میکند غیرتت اگر نبود چادرم کجای این زمانه بود؟??? تو که چفیه بر شانه… بیشتر »
نظر دهید »
قلب مولا خون از این نادانی است..
27 تیر 1396
خواهرم انسانیت اینگونه نیست شخصیت هم زیباییه درگونه نیست خواهرم این بدحجابی خاری است شخصیت هم نیست بیماری است خواهرم این بدحجابی ترکش است با حجاب دیده در آرامش است خواهرم این عشوه ونازوریا ای دریغ از عفت ویک جو حیا ناز و عشوه جلوه ای حیوانی است… بیشتر »